۵۰سال مبارزه

وبلاگی به یاد آزاده و جانباز سرافراز شهید حاج حسن حسین زاده موحد

وبلاگی به یاد آزاده و جانباز سرافراز شهید حاج حسن حسین زاده موحد

۵۰سال مبارزه

حاج حسن حسین زاده موحد پیشکسوت جهاد و مبارزه انقلاب اسلامی و جانباز سرافراز و آزاده دوران دفاع مقدس به یاران شهیدش پیوست.

مرحوم حسین زاده موحد مبارزه سیاسی خود را از دوران نوجوانی علیه رژیم منحوس پهلوی آغاز کرد و 9 سال در زندان های رژیم طاغوت زیر شکنجه و بازداشت بود.

این مبارز در دوران زندان به تحصیل علوم دینی از محضر آیت الله طالقانی و آیت الله ربانی شیرازی شهید حقانی و شهید سعیدی پرداخت. این مرد مجاهد در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد شد و نقش فعالی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی ایفاء کرد.

مرحوم حسین زاده موحد با شروع جنگ تحمیلی در جبهه های دفاع مقدس حضور یافت و در عملیات کربلاء 5 به شدت مجروح و به اسارت رژیم بعث عراق درآمد ودر سال 1369 به همراه سایر آزادگان با بدنی مجروح و رنجور به میهن اسلامی بازگشت.

وی که در راستای اهداف مقدس اسلام عزیز به فعالیت های فرهنگی اشتغال داشت در سحر آخرین روز سال 1394 در سن 63 سالگی به لقاءالله پیوست.

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن حسین زاده موحد در دوران زندان ستمشاهی» ثبت شده است

http://bayanbox.ir/view/4508206585205390364/Hoseinzade.jpg


روزنامه کیهان از امروز (26خرداد95) در صفحه پاورقی خود (صفحه 6) اقدام به انتشار زندگینامه شهید حاج حسن حسین زاده موحد در طی چند شماره  به نقل از کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک کرده است


بخش یکم: آغاز راه مبارزه با ظلم از هیئت حسینی

زندگینامه
آغاز راه
حسین حسین‌زاده موحد در سوم فروردین ماه سال 1331 ش در خانواده مذهبی و مبارز ساکن شهر تهران، محله امامزاده یحیی(ع) دیده به جهان گشود.
پدرش، حاج‌محمد مهدی، یکی از کسبه‌ متدین بازار بود که در تیمچه‌ حاجب‌الدوله بلور فروشی داشت و مانند بسیاری دیگر از بازاریان متدین آن زمان، افزون بر آشنایی با احکام «مکاسب»، از محضر حاج شیخ مرتضی زاهد نیز بهره‌مند بود.
در سال‌های ابتدائی دهه 1330ش که یکی از نقاط عطف تاریخ کشور ایران شمرده می‌شد، حاج مهدی حسین‌زاده موحد، در عرصه فعالیت‌های سیاسی، نقشی پررنگ داشت و در این رابطه، دستگیر و زندانی نیز شد؛ تا جایی که در جریان سی‌ام، تیرماه، خبر تیر خوردن او به خانه رسید و موجب عزاداری اهل خانه گردید.
وی در این دوران، در چنان جایگاهی قرار داشت که به عنوان «رابط و پیک خاص آیت‌آلله کاشان(ره) و امام‌خمینی(ره)» به انجام وظیفه مشغول بود و همین ارتباط، ایشان و خانواده‌اش را، در زمانی که امام‌خمینی(ره) به «حاج‌آقا روح‌الله» شهرت داشت، به یکی از مریدان و پیروان و یاران همیشگی ایشان تبدیل نمود.
شیوه کسب و کار حاج‌مهدی که از کسبه سرشناس و شناخته شده‌ تیمچه‌ سرپوشیده‌ حاجب‌الدوله می‌شد، به گونه‌ای بود که در سال 1346ش،‌با وجود خانواده‌ای پرجمعیت همچنان در منزلی اجاره‌ای زندگی می‌کرد.
تحصیلات
حاج‌حسن حسین‌زاده، از دوران طفولیت در دامن مادری علویه که به «افتخارالسادات» مشهور و اهل قرآن و معارف دینی ‌بود، با مقدمات دین آشنا شد و از محضر پدری که با معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام انس و الفتی عمیق داشت، بهره برد. وی پس از رسیدن به سن تحصیل، مانند دیگر همسالانش، برای درس‌آموزی رسمی، پای به مدرسه گذاشت. سال اول ابتدائی را در مدرسه برهان، و سال‌های بعد را دبستان عاصمی که در کوچه محل سکونت آنها قرار داشت، سپری نمود.
هنوز به تحصیلات ابتدائی مشغول بود که انقلاب اسلامی به رهبری امام‌خمینی(ره) در سال 1341ش آغاز شد و او که نوجوانی 11 ساله بود، در کنار پدر مبارزش، در مسیر نهضت اسلامی قرار گرفت.
پس از پایان دوران ابتدائی، به دبیرستان امیرکبیر در خیابان ناصرخسرو رفت و در این موقع بود که بنا بر توصیه پدر، مدتی هم در مدرسه آیت‌الله مجتهدی، دروس حوزوی را پی گرفت؛ ولی هنوز سیکل اول دبیرستان را به پایان نبرده بود که به فعالیت‌های تشکیلاتی روی آورد و با آنکه این فعالیت‌ها، موجب دستیگری و باز ماندن وی از ادامه تحصیل شد، در دوران بازداشت، در جلسات درسی که در زندان تشکیل می‌گردید، شرکت می‌کرد. همین امر باعث شد که یکی دو سال از سال‌های دبیرستان خود را در همان دوران بازداشت، با قبولی در امتحانات متفرقه پشت سر گذاشت.
دوران مبارزات
مرحله اول (11 تا 15 سالگی)
حاج محمدمهدی حسین‌زاده موحد، ازجمله بازاریانی بود که از ابتدا در مسیر مبارزه قرار داشت. مسیری که در بعضی از مقاطع آن، حسن را که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود با خود همراه می‌نمود.
در جریان نهضت امام‌خمینی(ره) که با مخالفت با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی شروع شد، حاج‌مهدی به همراه حسن ده‌ساله، در جمع اعضای هیئتی به نام «توابین»، برای حمایت از امام(ره)، دو مرتبه راهی قم شدند.
منزل حاج‌مهدی - که خود، قاری قرآن بود - کانون مبارزه و محل تشکیل جلسات و رفت و آمد افرادی بود که در نهضت امام‌خمینی(ره) فعالیت داشتند. لذا همین امر موجب احضار او به ساواک شد. او در هیئت مختلف مذهبی شرکت داشت؛ هیئت‌هایی که گردانندگان و سخنرانان آنها عموما با انقلاب اسلامی همگام بودند. او که مرید امام(ره) بود، در زمان سخنرانی تاریخی ایشان در مدرسه فیضیه قم، راهی قم شد و حسن که اینک به سن 11 سالگی رسیده بود، کماکان همراه او بود و همین مسئله او را در جریان راهپیمایی روز عاشورای سال 1342 ش به مسجد حاج ابوالفتح کشاند تا در کنار پدر و در دل جمعیت به سوی دانشگاه رهسپار و در جریان قیام خونین 15 خرداد 1342 نیز، راهی خیابان شود:
«من خودم در آن روز در خانه بودم؛ فقط بعدازظهر، به اندازه 5 دقیقه، به سر کوچه رفتم و صدای شلیک شنیدم و به فور به خانه برگشتم.»:
وی پس از جریان ترور حسنعلی منصور در اول بهمن ماه سال 1343ش، توسط محمد بخارایی و دوستانش، که به دستگیری گسترده اعضای هیئت‌های موتلفه اسلامی انجامید و در نهایت منجر به اعدام 4 تن از آنان شد - در حالی که نوجوانی 13 ساله بود - در تمامی مراسمی که برای بزرگداشت آنان در مساجد: «جامع بازار، حاج سیدعزیزالله، ارک و لرزاده» برگزار گردید، شرکت نمود.
او که از ابتدای راه در جریان مبارزه گام برداشته و از دوران کودکی با ادبیات مبارزه خو گرفته بود - وقتی در آستانه 15 سالگی بود - به همراه تعدادی از دوستان خود به سازماندهی تشکیلاتی در قالب هیئتی مذهبی روی آورد. هیئتی که نام «هیئت جوانان اسلامی مرکزی حسینی» بر آن نهاده بودند در تبیین این نام‌گذاری، گفته‌اند:
«چون همه آقایان جوانند، نام جوانان و چون جلسه ما یک جلسه مذهبی برای دفاع از اسلام است، اسلامی و چون باید هر یک از افراد، خود جلسه‌ای مشابه این جلسه تشکیل دهند، این جلسه مرکزی و چون پیروی از اهداف حضرت امام‌حسین(ع) یکی از اهداف این جلسه است، حسینی، به عنوان اسم این جلسه انتخاب شده است.»
هنوز مدت زمان زیادی از برپایی این هیئت که دارای جلسات هفتگی منظم بود، سپری نشده بود که علی‌رغم اینکه جلسه سری اعلام شده بود و اعضای آن نیز برای ادامه راه، که اصلی‌ترین هدف آن، بازگشت امام‌خمینی(ره) از تبعید بود، هم قسم شده بودند، به علت درز اخباری که رخ داد، دستگیری اعضای آن آغاز شد و در اولین روز اردیبهشت ماه سال 1346ش، منزل مسکونی حسن حسین‌زاده - در حالی که دو مامور ساواک (پهلوان و پورنیک) نیز از اعضای تیم بودند - مورد بازرسی قرار گرفت و موارد زیر کشف شد:
«عکس مختلف خمینی 9 قطعه، کتاب شیعه و زمامداران خودسر یک جلد، رساله خمینی دو جلد، کتاب نجات‌العباد به قلم خمینی دو جلد، یک برگ اعلامیه خطی شعر به نام هدیه مردم اصفهان.»1
در فروردین این سال، از یک سو وزارت کشور در تدارک برگزاری انتخابات! «مجلس موسسان» برای تغییر قانون اساسی و انتخاب «نایب‌السلطنه» بود و از دیگر سو «لایحه خانواده» که طرحی برای فروپاشی کانون خانواده شمرده می‌شد، به تصویب رسیده و جنگ اعراب و رژیم اشغالگر قدس نیز آغاز شده بود.
جلسه ابتدائی «هیئت حسینی»، در مسجد حضرت موسی‌بن جعفر علیه‌السلام، واقع در خیابان غیاثی تهران، که آیت‌الله شهید سیدمحمدرضا سعیدی امامت جماعت آن را برعهده داشت، برگزار شد.
در گزارشی در خصوص شکل‌گیری این هیئت، آمده است:
«بنا به اطلاع واصله، عده‌ای از جوانان بازاری به سرپرستی شخصی به نام محسن خیاطان معروف به خاتم جلسات بسیار مخفیانه‌ای به طور هفتگی و هر هفته در یکی از مساجد تشکیل می‌دهند. در اولین جلسه به وسیله گوینده جلسه اظهار شده است که هدف از تشکیل این اتحادیه، تعقیب اقداماتی است که با شلیک گلوله محمد بخارایی متوقف مانده بود و سپس همگی سوگند یاد نمودند که به یکدیگر خیانت نکنند.»3
در این ایام، شهید سعیدی در سخنرانی‌های خودبا صراحت به دفاع از امام‌خمینی(ره) مشغول بود و همان‌گونه که در بالا آمده است، یکی از اعضای هیئت حسینی که نقش رهبری هیئت را نیز داشت، به نام محسن خیاطان مشهور به «خاتم»، یا شهید سعیدی ارتباطی مستمر داشت. در یکی از گزارش‌هایی که درباره این ارتباط ثبت شده، آمده است:
«محمدرضا سعیدی در ساعت 18:30 روز پنجشنبه، 45/12/11 در مسجد موسی بن جعفر... چند مسئله رساله خمینی بیان داشت... و در ساعت 20:30 پس از پایان مجلس، برای چهار نفر جوان که یکی از آنان به نام خاتم معروف است، شروع و تدریس نمود. این 4 نفر در پوشش درس خواندن ممکن است تحت‌تاثیر و تحریکات و تعالیم مغرضانه سعیدی که یکی از افراد مخالف با دولت و اولیاء کشور است قرار گرفته و دست به اعمال حادی بزنند.»
هرچند نام سه نفر دیگر که در محضر شهید سعیدی به تحصیل مشغول بودند، در این سند ساواک ذکر نشده است، ولی با توجه به ارتباطی که حاج‌حسن حسین‌زاده با شهید سعیدی داشت و در جای خود به آن خواهیم پرداخت و همچنین انتخاب وی به عنوان قاری و مترجم قرآن در «هیئت حسینی»، به نظر می‌رسد یکی از افراد مورد اشاره، او باشد.
به هر حال، پس از بازرسی از منزل ایشان در روز اول اردیبهشت 1346، ایشان دستگیر و در همین روز، بازجویی از او شروع شد. او در این بازجویی گفت:
«قریب یک سال است که در هیئت انصارالحسین شرکت می‌کنم. در هیئت محبان‌الحسین که آن هم به طور سیار تشکیل می‌شود، شب‌های چهارشنبه شرکت می‌کنم. مکتب حسین هم عصرهای جمعه که به طور سیار تشکیل می‌شود در جلسات آن شرکت می‌کنم.»
از اعلامیه‌های مکشوفه در خصوص مخالفت به تشکیل مجلس موسسان و کوتاهی دست دیکتاتور از دخالت در امور مملکت اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت: «اصلا من این چنین کاغذهایی را ندیده‌ام و کسی هم برای توزیع، آنها را به من نداده است.»
در نتیجه این اقدامات، برای او در شعبه 3 بازپرسی دادستانی ارتش، به اتهام «اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت»4 قرار بازداشت موقت صادر شد.»
ساواک که از طریق گزارش‌های منابع نفوذی خود، از کم و کیف چگونگی تشکیل جلسات «هیئت حسینی» و اقدامات و مذاکرات صورت گرفته اطلاع داشت، مجبور به پرسش‌های صریح و مستقیم شد. بازجویی روز بعد (46/2/2) که به شدت و حدت بیشتری صورت گرفت، نشانگر این مسئله است:
س. در مسجد آقای سعیدی واقع در انتهای خیابان غیاثی در چه تاریخ و با شرکت چه کسانی جلسه‌ای تشکیل دادید و منظور از تشکیل این جلسه و جلسات بعدی آن چه بود؟
ج. تاریخ دقیق آن به خوبی یادم نیست و قبل از ایام حج بود... در این جلسه آقای رضوی ابتدا آیاتی از قرآن کریم تلاوت کرد که جلسه مذهبی شود. یکی از افراد شاید (خاتم) گفت که تشکیل این جلسه برای اقدامات بیشتری به نفع دین و گرفتاران دینی و خدمات دینی، تشکیل مجالس ترحیم و یا سوگواری می‌باشد. مدت این جلسه کمتر از یک ساعت بود. یکی از افراد دیگر که اسمش را به خاطر نمی‌آورم گفت مرامنامه و اساسنامه این جلسه چه می‌باشد. افراد شرکت‌کننده جواب دادند که مرامنامه، مرامنانه اسلامی است و یکی هم آیه‌ای از قرآن خواند و گفت هر چه اسلام بر وفق این آیه مرامنامه دارد، علاوه بر آن مرامنامه مذهب جعفری، مرامنامه ما خواهد بود...
جلسه دوم در پارک شهر تشکیل شد و من قرآن خواندم و بحث در این مورد بود که  منظور از تشکیل ا ین جلسات چه می‌باشد و گویا آقای خاتم گفت اقدامات لازم‌تری برای بازگشت آیت‌الله خمینی به حوزه علمیه قم بشود... بعد اخبار خارجی (اندونزی. ویتنام) پیش آمد و از مسائل داخلی راجع به مجلس موسسان و تعیین نایب‌السلطنه مطالبی وسیله آقای آزرده گفته شد...
س. منظور از تشکیل چنین جلساتی چه بوده و برای نیل به هدف‌هایی که داشتید چه تصمیمات دیگری را اجتماعا اتخاذ نمودید؟
ج. منظور از تشکیل این اجتماع اقداماتی برای بازگرداندن آیت‌الله خمینی به ایران و اجرای قوانین شرعی و جلوگیری از اهانت به دیانت در کشور شاهنشاهی بوده است.»
در این بازجویی پرده از مکاتبه حاج‌حسن حسین‌زاده با آیات عظام مرعشی نجفی(ره) و سیدمحمدهادی میلانی(ره) در دی ماه سال 1345 برداشته شد. نامه‌هایی که در بخشی از آن نوشته شد بود:
«روایت است که رسول اکرم(ص) اجازه فرموده‌اند که مردم مسلمان به صورت دشمنان اسلام درآیند و داخل اجتماعی آنها بروند و نقشه‌های شوم آنها را فهمیده و به مسلمین اطلاع دهند و حتی در شب که رئیس آنها خوابیده، او را به قتل برسانند.
آیا امروز هم مسلمین می‌توانند چنین اعمالی را نسبت به دشمنان خود بنمایند یا خیر؟»
پرسش و پاسخ‌هایی که در این خصوص در بازجویی صورت گرفت، چنین است:
س. شما برای بازگرداندن حضرت آیت‌الله خمینی شخصا چه اقداماتی به عمل آوردید و در این زمینه مکاتباتی نموده‌اید یا خیر؟
ج. هیچ‌گونه اقدامی در این مورد نداشتم و هیچ مکاتبه‌ای هم در این زمینه نداشتم.
س. اصولا راجع به مسائل دینی با آیات مکاتباتی دارید یا خیر؟ در صورت مثبت بودن با چه کسانی؟
ج. در حدود 3 ماه قبل به آیات نجفی و میلانی نامه‌هایی نوشتم و راجع به مسئله ریش‌تراشی، نام بردن از حضرت آیت‌الله خمینی جایز است یا خیر و مطلب دیگری هم سوال کردم این بود یکی از وعاظ داستانی نقل کرده بود که پیغمبر اجازه داده بود که یک نفر برود و به صورت نیرنگ و خدعه دشمنان اسلام را بکشد. من پرسیدم این عمل در اسلام هست یا نیست و از هیچیک از آیات مذکور جوابی نرسید.»

http://bayanbox.ir/view/3025507765383564553/HajHasan-Book.jpg


پنجاه و هشتمین کتاب از مجموعۀ «یاران امام به روایت اسناد ساواک» با عنوان «شهید حاج حسن حسین‎زاده موحد» توسط مرکز بررسی اسناد تاریخی منتشر شد. 

این مجموعۀ ۵۳۰ صفحه‎ای تنها بخشی از اسناد به دست آمده دربارۀ دوران مبارزات مرحوم حاج حسن حسین زاده است و گویا اسناد بایگانی اصلی ساواک در مورد این مرد مبارز مفقود شده است؛ چه اینکه در ابتدای کتاب پس از بخش مربوط به «پیام رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه‎ای»، دربخش «سخن ناشر» می‎خوانیم: «آنچه در این مجموعه گردآوری شده، اسناد باقی‎مانده در بایگانی دادستانی نیروهای مسلح شاهنشاهی است. متأسفانه اسناد مبارزاتی این مرد موحد در بایگانی ساواک موجود نبود تا بتوان ابعاد مختلف وجودی او را در این دوران به تصویر کشید...»

پس از «سخن ناشر» بخش بعدی کتاب (از صفحۀ یارده تا چهل) مشتمل بر زندگینامۀ دقیق و مستند حاج حسن حسین زاده است که بیشتر با تمرکز بر حیات مبارزاتی او بر ضد رژیم پهلوی و نمایانگر  زندگی این ایثارگر تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است. هرچند دیگر ادوار زندگی و مبارزۀ ایشان در این زندگینامه به اختصار آمده است اما بخش مربوط و مرتبط با موضوع کتاب، از لحاظ استناد و جامعیت قابل توجه است .

پس از «سخن ناشر» و «زندگینامه» بخش اصلی کتاب با عنوان «اسناد» آغاز می‎شود که حجم اصلی کتاب (حدود چهارصد و یازده صفحه) را به خود اختصاص داده است.

پنجاه و هشتمین کتاب  مجموعۀ «یاران امام به روایت اسناد ساواک» ویژۀ مرحوم حاج حسن حسین‎زاده موحد، بهار ۱۳۹۵ در هزار نسخه ۵۳۰ منتشر شده است و به زودی به بازار نشر می‎آید

همانطور که قبلا اشاره شد حاج حسن حسین‎زاده موحد مبارز و مجاهد خستگی‎ناپذیر «مبارزات سیاسی خود را از نوجوانی آغاز کرده بود و نخستین دستگیری او در ۱۵سالگی هنگام پخش اعلامیۀ امام خمینی در امجدیه اتفاق افتاده بود.» (در اینجا) . همچنین در مطلب قبل عکسی از این دوران نخستین زندانی‎شدن ایشان نیز منتشر شد (در اینجا).

در خاطرات مرحوم مهندس مهدی بارزگان، معروف‎ترین چهرۀ مبارز ملی مذهبی و موسس نهضت آزادی، چندجا به این دوران زندان حسن حسین زاده در سال ۱۳۴۶ اشاره شده است. این خاطرات در بخش «خاطرات زندان» در زمرۀ یادداشت‎های روزانۀ مرحوم بازرگان و در جلد سوم مجموعه آثار ایشان چاپ شده است. نام حاج حسن حسین‎زاده از صفحۀ ۱۴۳ در فاصلۀ خردادماه ۱۳۴۶ تا مهرماه ۱۳۴۶ در این بخش از خاطرات مهندس بازرگان آمده است:


http://bayanbox.ir/view/891244301951690160/Bazargan.png



« جمعه ۱۹/۳/۴۶ تا پنجشنبه ۲۵/۳/۴۶

...چهارشنبه شب یکی از دستگیرشدگان اخیر را از قزل‎قلعه به اینجا انتقال دادند: آقای خاتم (خیاطان) ... یک جوان ۱۵ساله دانش‎آموز به نام حسین‎زاده نیز همراه او از قزل‎قلعه آوردند که به دارالتأدیب فرستادند.


جمعه ۲/۴/۴۶ تا دوشنبه ۵/۴/۴۶

روز دوشنبه جوان دانش‎آموز حسین‎زاده هم‎پروندۀ امیرحسینی و رفقا را از دارالتأدیب به زندان ۴ منتقل کردند. جوان معقول و خیلی مقدس و محجوب است.


یکشنبه ۱/۵/۴۶ تا پنجشنبه ۱/۵/۴۶

چهارشنبه، آزادی جوان دانش‎آموز حسین‎زاده (هم‎پرونده خاتم و امیرحسینی) با تبدیل قرار.


جمعه ۱۷/۶/۴۶ تا پنجشنبه ۲۳/۶/۴۶

شنبه ۱۸شهریورماه جوان دانش‎آموز (حسین‎زاده) را که سابقاً با تبدیل قرار آزاد و مجدداً دستگیر و بنا به اصرار آقای ستوان کاکاوان به دارالتأدیب فرستاده شده بود، در نتیجۀ اعتراض و اعتصاب غذا به زندان ۴ آوردند. علت بازداشت مجدد او نامه‎های تندی بوده است که برای رفقای اینجا (از جمله شریفیان و توکلی) فرستاده و در آنجا صحبت از خفقان و روزهای ننگین تاریخ کرده و ظاهراً آقای کاکاوان خوانده و گزارش کرده بوده است.


سه شنبه ۲۵/۷/۴۶ تا  ۳۰/۷/۴۶

شب به مناسبت میلاد حضرت امیرالمؤمنین که فردا است، مجلس جشنی بعد از شام داشتیم: قرائت قرآن با ترجمه، اشعار مدیحه توسط حسین‎زاده، قطعاتی از نهج‎البلاغه توسط عدالت‎منش، پذیرائی و بالاخره سخنرانی آقای طالقانی ... »



* از اینجا مشخص می‎شود ایشان در ابتدای دستگیری به خاطر کم سن و سالی، به دارالتأدیب فرستاده می‎شود، اما با تداوم و تشدید فعالیت‎های سیاسی و انقلابی این نوجوان شجاع، موضوع سنش برای حکومت پهلوی در حاشیه قرار می‎گیرد و دوباره راهی زندان می‎شود!

http://bayanbox.ir/view/42217379786766616/HasanHoseimzade.jpg


* حسن حسین زاده موحد در حیاط زندان
دوران اولین بازداشت و محکومیش به جرم پخش اعلامیه امام خمینی در سال 1346
او در این زمان فقط پانزده سال دارد


http://bayanbox.ir/view/8659318902686273678/hasan-hosein.png


از  زندگی، مبارزه و سلوک حاج حسن حسین زاده موحد

حاج حسن حسینزاده، در سوم فروردین ماه سال ۱۳۳۱ در خانوادهای مذهبی و مبارز و در محلۀ امام‎زاده یحیی (نزدیک خیابان ۱۵خرداد فعلی و بوذرجمهری سابق) متولد شد. پدرش، مرحوم محمدمهدی حسینزاده موحد از شاگردان حاج آقا مرتضی زاهد (استاد اخلاق و عرفان) و آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی (رهبر سیاسی و معنوی مردم ایران در دهههای بیست و سی) بود. مرحوم حاجآقا مهدی حسینزاده از معتمدین گروه‎های سیاسی مذهبی و رابط و پیک خاص آیتالله کاشانی بین ایشان و امام خمینی (ره) بود، و همچنین بین آیت‎الله کاشانی و رهبران و نخستین شهدای فدائیان اسلام[1]. مرحوم حاج‎آقا مهدی حسین‎زاده پس از درگذشت مرحوم آیت‎الله بروجردی برای پیروی از مرجع تقلید از آیت‎الله کاشانی سوال می‎کنند و ایشان در پاسخ امام  را با عنوان «حاج‎آقا روح‎الله» معرفی می‎کنند. با این معرفی آیت‎الله کاشانی، حاج‎آقا مهدی از نخستین مقلدان اجتهاد و مرجعیت امام خمینی شد. به‎همین خاطر حاج‎آقا مهدی حسین‎زاده که پیش از شهرت امام به عنوان رهبر معنوی و سیاسی مسلمانان، شناختی قدیمی نسبت به امام خمینی داشت فرزندانش را از کودکی با فرهنگ امام خمینی آشنا کرده بود. او همچنین برای آشنایی با فرهنگ مبارزه و شهادت، پسران خود را در همان کودکی پنج‎شنبۀ هرهفته با خود به زیارت مزار شهیدان فدائیان اسلام در مسگرآباد[2] میبرد. موضوعی که با شهادت گروه بعدی شهدای موتلفه[3] به زیارت مزار آنان نیز انجامید.

حاجحسن حسینزاده و برادرانش پیش از آغاز علنی نهضت امام خمینی چندباری در کودکی و هنگام تشرف پدر به خدمت امام خمینی در قم و در امام‎زاده قاسم تهران، امام را دیده بودند و به این مرد بزرگ تاریخ جهاد و مبارزه دلبسته بودند. اینگونه بود که حاجحسن همراه اعضای خانواده مبارزات سیاسی خود را از نوجوانی و از سیزده سالگی آغاز کرده بود و نخستین دستگیری او در ۱۵سالگی هنگام پخش اعلامیۀ امام خمینی در امجدیه اتفاق افتاده بود. حسن حسینزاده تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ که همراه با برادر مبارزش (محمد حسین زاده موحد) بالاخره از زندان آزاد شد، نزدیک به ۹ سال غیرپیوسته را در زندان و بازجویی و شکنجه گذراند. زندان قصر، زندان قزلقلعه، زندان کمیته مشترک و زندان جمشیدیه زندانهایی بودند که هرکدام مدتی میزبان این مرد مبارز بودند.

حسن حسین‎زاده، این به قول گزارش محرمانه ساواک «جوان خودسر و متعصب» و به قول مهندس بازرگان «جوان معقول و خیلی مقدس و محجوب»[4] در ابتدای مبارزه از شاگردان و دوستداران آیتالله شهید سعیدی بود. پس از شهادت ایشان با جمعی از جوانان مبارز به منزل علما و ائمۀ جماعات مساجد محدودۀ خیابان ۱۷شهریور می‎رفت تا آنان را متقاعد به برگزاری مراسم ختمی برای شهید سعیدی کند. از جمله در مسجد مهدوی، مسجد لرزاده، مسجد خیابان صفاری و.... وی با همراهی دوستانش همچنین به انتشار آگهی‎ها همراه با عکس این شهید و دعوت از سخنرانان انقلابی برای پرشور شدن این برنامه‎ها اقدام کرد.

سالهای زندان را به یادگیری علوم حوزوی و اسلامی نزد مجتهدان و اساتید برجستۀ حوزه که در آن دوران در زندان ستمشاهی به سر میبردند ( مثل «آیتالله طالقانی»، «آیتالله ربانیشیرازی»، «آیتالله شهید حقانی»، «آیتالله انواری» و...) گذراند. او در ایام آزادی به فعالیتهای سیاسی و مذهبی در قالب برگزاری جلسات و هیئات با انقلابیون میپرداخت. هیئتی که خود حاج حسن و برادرش تشکیل داده بودند و به طور هفتگی در شبهای جمعه برگزار میشد «انصار المهدی» نام داشت. هیئتی در محدودۀ میدان خراسان و خیابان ۱۷شهریور کنونی تهران که با تفسیر قرآن و ترویج معارف اهل بیت (علیهم السلام) و همچنین فعالیتهای سیاسی و اعتقادی همراه بود و بسیاری از روحانیان انقلابی آنزمان در دهههای مختلف به آن دعوت میشدند. از جمله رهبر عزیز انقلاب «حضرت آیتالله خامنهای» که در یکی از دههها به موضوع «مرگ، زندگی و شهادت» پرداخت و در دههای دیگر به موضوع حساسیتبرانگیز «استعمار». گفتنیست شهید مظلوم «امیر مراد نانکلی» نیز از اعضای ثابت این هیئت جوان و کوچک بود که سال ۱۳۵۳ زیر شکنجۀ ساواک در کمیتۀ مشترک به شهادت رسید.

همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی حاج حسن حسینزاده به فعالیتهای فرهنگی و اسلامی رویآورد، فعالیتهایی که تا واپسین روزهای حیاتش ادامه پیدا کرد. وی با آغاز جنگ تحمیلی دولت بعثی عراق و پشتیبانی دیگر کشورهای فاسد علیه ایران، داوطلبانه عازم جبهه‎های جنگ شد. او با حضور در بخش فرهنگی و عقیدتی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) به عنوان استاد و مربی عقیدتی، کرسی اخلاق را در دوکوهه، محور کرخه،  محور کارون و بهویژه محور فاو تشکیل داد. رزمندگان اسلام در این کلاسها که در سنگرهای مختلف برگزار میشد، در کنار جلسۀ اخلاق از جلسات آموزش عقائد و معارف اسلامی حاجحسن حسینزاده بهرهمند میشدند. تا اینکه سرانجام در دیماه ۱۳۶۵ و در عملیات تاریخی، مهم و افتخارآفرین «کربلای ۵» در خط مقدم با گلولۀ نیروهای عراقی مجروح و سپس به اسارت ارتش عراق درآمد و راهی «اردوگاه ۱۱ تکریت» شد، اما کسی از این اسارت مطلع نشد. بعضی از شاهدان ماجرا او را غرق در خون، افتاده بر زمین و در حال مطالعۀ قرآن جیبیاش گزارش کرده بودند و بعضی اذعان بر شهادت او داشتند. از آنجا که در زمان عملیات، همرزمان حاجحسن به خاطر شدت حملات دشمن نتوانسته بودند پیکر او را به عقب برگردانند و از آنجا که پس از اسارت او در اردوگاههای مخفی صدام (که به صلیب سرخ و دیگر نهادها گزارش نمیشد) اسارت خود را میگذارند، امر بر همگان مشتبه شد و به جای اسارت، خبر شهادت او به تهران رسید. بیش از چهار سال مراسم یادبود برای حسن حسینزاده به عنوان «شهید مفقود الاثر» برگزار شد و قبری نمادین هم در قطعۀ ۲۴ بهشت زهرا و در کنار مزار شوهرخواهر شهیدش (شهید محمد کچویی)  به او اختصاص پیدا کرد. این مجالس یادبود اغلب با یادبود شهید کچویی به عنوان مراسم دو شهید یک خانواده برگزار می‎شد.

از آن‎سو در اردوگاه‎های صدام، حاج‎‎حسن حسین‎زاده موحد علی‎رغم وضعیت وخیم جسمانی و جراحاتی که برداشته بود سلوک مذهبی و کار فرهنگی خود را تعطیل نکرده بود و همچنان محل رجوع بسیاری از اسرا، مخصوصا برای موضوعات دینی و مذهبی بود. بسیاری از آزادگان اردوگاه ۱۱تکریت برای حفظ سوره‎های قرآن و یا یادگیری ادعیه و زیارات، مخصوصاً زیارت عاشورا به حاج‎حسن که به نوعی قرآن و مفاتیح سیّار و گویای آنجا بود مراجعه می‎کردند.

 سرانجام دو سال پس از پایان جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۹ حاج حسن حسینزاده موحد، مبارز خستگیناپذیر، با پیکری تکیده، نحیف و مجروح و در کمال ناباوری خانواده و دوستانش آزاد شد و به خانه برگشت. به گواهی خانواده و دوستانش پیش از اسارت حدوداً هفتاد و چند کیلو بود و پس از آن نزدیک به سی و چند کیلو. در ایام اسارت به خاطر صدمات ناشی از جراحت گلوله در کمر و شکنجه و وضع هولناک اردوگاههای عراق، هردو پای حسن حسینزاده خشک شده و بسیاری از اعضای دیگر پیکر او از جمله کلیه، دندانها، ریه و... آسیب جدی دیده بود. پس از آزادی با چندین ماه بستریشدن در بیمارستان تهران و تحت عمل و مداوا قرارگرفتن، فقط یکی از پاهای این جانباز سرافراز تا حدودی بهبود پیدا کرد.

حسن حسینزاده موحد پس از ترخیص از بیمارستان تا واپسین روزهای زندگی دنیایی، فعالیتهای فرهنگی و مذهبی خود را ادامه داد که جدا ازجلسات ماهانۀ جامعۀ کبیره در منزل، شامل جلسات دیگری در سراسر کشور میشد. از فعالیتهای فرهنگی شاخص او تشکیل گروه راهپیمایی و پیادهروی از تهران تا مرز خسروی (در زمان بسته بودن راه کربلا) و برپایی مراسم دعای عرفه همراه با آزادۀ سرافراز و روحانی پاکباز جاودان‎یاد حجهالاسلام  سیدعلیاکبر ابوترابی بود. او در تمام این سال‎ها هیچ‎گاه زندگی ساده زیستانه و مشی انقلابی خود را کنار نگذاشت. او در این ایام اهتمام به درک محضر و یا جلسه اخلاق علما و عرفای بزرگ روزگار از جمله آیات عظام مرحوم انصاری شیرازی، مرحوم شب‎زنده‎دار، مرحوم حاج‎آقا مجتبی تهرانی، و حضرات آیات ضیاءآبادی، فاضلیان، ناصری، جوادی ‎آملی، حسن‎زاده آملی و دیگر بزرگان را داشت.  از سال ۵۴ در زندان تا سال‎های آخر عمر بیشتر روزهای عمر خود را به روزه سپری کرد و لب از قرائت روزانۀ سوره‎های قرآن کریم، زیارات و مناجات‎های نقل شده از ائمه معصومین (علیهم السلام) نبست. به جز سوره‎های قرآن کریم حجم بالایی از مناجات‎ها و زیارات و همچنین خطبه‎های امیرمومنان علی (علیه السلام) را از حفظ داشت و این‎ها همه گوشه‎ای از زندگی مجاهدانه و حالات عارفانه او بود.

جاودانیاد حاج حسن حسین زاده موحد، عارف مجاهد، پیشکسوت جهاد و مبارزۀ دوران انقلاب اسلامی و آزاده سرافراز و جانباز دوران دفاع مقدس در سن ۶۳سالگی و در سحر آخرین روز سال ۱۳۹۴ به یاران شهیدش پیوست.

 

 

پ ن: غسل این مرد مجاهد در حسینیۀ آقا شیخ مرتضی زاهد و با حضور حجه الاسلام نخچی و حاج منصور ارضی انجام شد و مراسم تشییع و مراسمهای وداع با ایشان در محل مسجد حوری با حضور جمع کثیری از امت حزبالله و جمعی از همسنگران و همرزمان او در دوران انقلاب و دفاع مقدس برگزار شد. همچنین تا مراسم چهلم، هر هفته مجلس زیارت جامعه کبیره نیز به یاد ایشان برگزار شد. از جمله حاضران در این مراسمها میتوان به حجج اسلام: حجازی، جاودان، صدیقی، شجونی، محسنی اژهای، ابوترابی و همچنین شخصیتهایی همچون عزتالله مطهری (عزت شاهی)، سردار محمد کوثری و حسین شریعتمداری اشاره کرد.

 



[1]  شهیدان نواب صفوی، سید حسین امامی، سید عبدالحسین واحدی، سید محمد واحدی، خلیل طهماسبی و مظفر ذوالقدر

[2]  بعداً با اجازه و نماز مرحوم آیت‎الله مرعشی نجفی مزار این شهیدان عزیز از قبرستان مسگرآباد تهران به قبرستان وادی‎السلام قم منتقل شد

[3]  شهیدان حاج صادق امانی، مرتضی بخارائی، رضا صفارهرندی و مرتضی نیک‎نژاد

[4]  مجموعه آثار مهدی بازرگان، جلد سوم، فصل خاطرات زندان